در خلوت خلاف نکن
شخصى به نام مرازم گوید: روزى جهت زیارت و ملاقات امام موسى کاظم علیه السلام به سوى مدینه طیّبه حرکت کردم و در مسافرخانهاى منزل گرفتم، در این میان چشمم به زنى افتاد که مرا جلب توجّه نمود، خواستم با او رابطه برقرار کنم؛ ولى او نپذیرفت که با من ازدواج نماید. سپس به دنبال کار خویش رفتم؛ و چون شب فرا رسید به مسافرخانه بازگشتم و دقّ الباب کردم، پس از لحظهاى همان زن درب را گشود و من سریع دست بر او نهادم؛ ولى او با سرعت از من دور شد. فرداى آن شب، چون بر مولایم امام کاظم علیه السلام وارد شدم، حضرت فرمود: اى مرازم! کسى که در خلوت خلافى مرتکب شود و تقواى الهى نداشته باشد، شیعه و دوست ما نیست.(1)
مکر دشمن به خودش برمیگردد
روزى هارون الرّشید طبقى از سرگین الاغ تهیّه کرد و سرپوشى بر آن نهاد؛ و آن را توسّط یکى از افراد مورد اطمینان خود براى حضرت ابوالحسن، امام موسى کاظم علیهما السلام فرستاد با این گمان که حضرت را مورد تحقیر و توهین قرار دهد.
هنگامى که آن شخص طبق را نزد حضرت آورد و سرپوش را برداشت، دید خرماهاى تازه و گوارائى در آن قرار دارد.
پس، حضرت تعدادى از آن رطبها را تناول نمود و سپس چند دانه به کسى که طبق را آورده بود، داد و او نیز آنها را خورد، بعد از آن باقى مانده آنها را براى هارون فرستاد. وقتى مأمور، طبق را نزد هارون آورد و جریان را تعریف کرد، هارون یکى از آن خرماها را برداشت و چون در دهان خود نهاد، تبدیل به سرگین الاغ گشت.(2)
چه سنگ ریزه در کف و چه جواهر در دست
یونس بن عبدالرّحمان - که یکى از یاران صدیق و از وکلاى امام صادق و امام کاظم و امام رضا علیهم السلام بود - روزى به مجلس پُر فیض حضرت ابوالحسن، امام موسى بن جعفر علیهما السلام وارد شد. امام علیه السلام پس از مذاکراتى، ضمن موعظههائى گوناگون به او فرمود: اى یونس! با مردم مدارا کن؛ و با هرکس به اندازه معرفت و شعورش صحبت کن.
یونس اظهار داشت: اى مولایم! مردم مرا به عنوان بىدین و زندیق خطاب مىکنند. امام علیه السلام فرمود: گفتار مردم نباید در روحیّه و افکار تو تأثیر بگذارد، چنانچه در دستان تو جواهرات باشد و مردم بگویند که سنگ ریزه است؛ و یا آن که در دست هایت سنگ ریزه باشد و بگویند که جواهرات در دست دارد، این گفتار هیچ گونه سود و یا زیانى براى تو نخواهد داشت .(3)
پی نوشتها:
1- بصائرالدّرجات: ج 5، ب 11، ص 67، بحار: ج 48، ص 45، ح 26.
2- إثبات الهداة: ج 3، ص 205، ح 104.
3- بحارالا نوار: ج 2، ص 66، ح 6.
منبع: تبیان